Pages

۱۳۹۰ تیر ۲۵, شنبه

تو روح هرچی مرده پرسته

دارم به این فکر میکنم که اگر همین الان بمیرم، چند صد نفر از دوست و آشنا گرفته، تا همکلاسی دانشگاه و کلاس های اینور و اونور و و همکارا و استادا و شاگردام غصه خواهند خورد، چقدر ها اشک میریزن،چقدر ها آه میکشن و افسوس میخورن، چقدر از خوبیهای نداشته ام حرف میزنن، چقدر میان خونه ام،مسجد و سر قبرم بهم سر میزنن، چقدر گل،چقدر کلمات محبت آمیز و...خلاصه چقدر جسدم عزیز میشه برای همه.
یک هزارم این محبتی که فقط بر جنازه ها روا میداریم کافیه تا گرد یأس و مرگ از دنیای زنده ها زدوده بشه. این دنیایی که توش هممون از هم فراری هستیم، همش همدیگه رو متهم میکنیم، دل همدیگه رو میشکنیم، دروغ میگیم، بی اعتناییم و همه جور پلیدی که هممون خوب بلدیم.
ولی وقتی دوستتون میمیره اصلا نگران نباشید، ما آدم ها بیدی نیستیم که با این بادها بلرزیم، یه آه میکشیم، نهایتا چند قطره اشک، و کنار می آییم و فراموش میکنیم. بهترین هامون هر از گاهی یادش رو زنده میکنیم ولی دیگه یادمون نیست که وقتی زنده بود طوری زندگی میکردیم که انگار برای هم مرده بودیم.ما پوست کلفت تر و بیعارتر ز این حرف هاییم.

وقتی بمیرم، به جز تعداد انگشت شماری که از بینشون فعلا تنها در مورد پدر و مادرم کاملا مطمئنم، هر کسی برام اشک بریزه یا آه بکشه یه «تو روحت» نثارش میکنم.

۳ نظر:

Unknown گفت...

به گمونم عادت کردیم به این وضعیت. دست خودمون نیست دیگه.

ELA گفت...

...

ELA گفت...

...