Pages

۱۳۹۱ آبان ۱۳, شنبه

یکی از تلخی های زندگیم این بوده که بسیار دوست داشته شده ام، اما اجازه ی دوست داشتن پیدا نکردم...
به هرحال... واسه من همیشه ابر و باد و مه و خورشید وفلک دست به دست هم دادن تا دوست داشتن و دوست داشته شدن دستاشون رو به هم ندن... ربع قرن میگذره بدون عشق... تو ربع قرن آینده حتما یه روزی میاد که با اطمینان بگم «منم دوستت دارم» و بدونم که میتونم تا هرزمانی که بخوام و هرچند بار که دلم بخواد این جمله رو تکرار کنم...