Pages

۱۳۸۹ فروردین ۲۷, جمعه

جهان پیر است و بی بنیاد...لعنت.

بی‌درد وجود نداره، حتّی از نوع مرفهش

پ.ن:خسته خسته خسته خسته خسته ...

۸ نظر:

زکریا گفت...

سلام رفیق . حوصله داری برات یه شعر از نصرت رحمانی بخونم ؟به حس و حالت می خوره . مرسی:
سبو شکست ساقی,همتی از غصه می میرم / شکسته تیله ها را بر لبم کش تا سحر گردد / در میخانه را قفلی بزن / ترسم که ولگردی ز درد آتشین زخمم خبر گردد / به پیراهن بپوشان روزن میخانه را / که چشم هرزه گردی هم نبیند ماجرایم را / به خویشم اعتباری نیست / گیسو را ببر ساقی / و با آن کوششی کن تا ببندی دست و پایم را

فليپه مونترو گفت...

من ديروز يه دونه ديدم البت هنفهميدم از كدوم نوع بود يه كم فاصله ش زياد بود ولي با توجه به جغرافياي منطقه فك كنم مرفه بود
سلام
فيلم contact چيه جريانش؟

فليپه مونترو گفت...

خستگي ت در نرفته هنوز؟ يه كم بخواب

پرنسس گفت...

وجود داره، زیادم هست

زکریا گفت...

نامه ام به مهرجوئي بامزه بود ؟؟؟؟

نازی گفت...

آی رنج رنج عزیزم

زکریا گفت...

بلاگر فيلتر شده ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

نعیمه گفت...

هر کی می گه بی درده می گم یا دیوونه است یا دروغگو.