Pages

۱۳۹۱ اردیبهشت ۱۹, سه‌شنبه

من، خودم، من


من به خودم بد کردم. نه اینکه اشتباه کرده باشم... اشتباهی بودم... فکر میکردم خودمم ولی نبودم.اون بیرون یکی بود، نمی دونم کی... ولی من نبودم. من توی ذهن خودم بودم. توی ذهن خودم، من، من بودم. ولی اون بیرون یکی دیگه بود... انگار که جلو آینه ایستاده بودم ولی حس می کردم اونی که تو آینه هست انعکاس من نیست...تصویر من نیست... انگار که من دستم رو تکون میدادم و اون تصویر توی آینه پاشو... حالا حقیقت منم یا اونی که تو آینه ست؟ اون که تصویر من نیست. پس چیه و از کجا اومده؟ یه چیزی هست بلاخره اون تو هست، وجود داره... ولی اون که من نیستم! آخه چرا باید آدمی که توی روز روشن خودش رو جلوی آینه ی صاف و بی نقص قرار میده با تصویر خودش فرق داشته باشه؟ چکار کنم که حتی خودمم نمیتونم خودمو بیرون از خودم ببینم؟من تصویری که خودِ خودم رو منعکس نکنه نمیخواستم. اشتباهی شدم یه جاهایی یه جورایی. اصلا یه آینه ای میخوام که خود خودمو بهم نشون بده. نبود...نیست... هیچ آینه ای نیست. ولی من لازمش دارم. باید بفهمم اونی که توی آینه پیداش میشه چه فرقایی داره با خودم... درستش میکنم... ولی تقصیر منه یا آینه؟ من که تو ذهنم خودم بودم، خودِ خودم... کیه اون بیرون؟ من اشتباهیم یا آینه... می فهممش آخر...

برچسب ها: خودشناسی، تعارض، تناقض، وهم و خیال، سردرگمی، یأس، اعتراف، سوتفاهم، نسبیت، قضاوت، عدم دسترسی به واقعیت، 
 بی اطلاعی، نا کار آمدی زبان، تلاش، قصور، زندگی، آدم ها، دیوار، پل، خودشناسی II، حدیث نفس، :| ، :-؟ ، تغییر، مبارزه، رمزگشایی، تصمیم، پایان و شروع.

۲ نظر:

Iman گفت...

چقدر سبک نوشتنتون فرق کرده!
قبلنا رسمی و شیک و جدی
الان صمیمی تر
فکر کنم الان بیشتر دارین واسه خودتون می نویسین :)

علامت سوال گفت...

:-) دقیقا