Pages

۱۳۸۹ تیر ۲۶, شنبه

بی زحمت نگویید انسان بگویید حریص

حریص تا به حال یا حس رضایت از داشته هایش را تجربه نکرده یا اگر هم کرده اینقدر این حس گذرا بوده که طعم آن ابدا در خاطرش نمانده. او همیشه درحال دویدن به سمت آینده است و در این حین پشت سر هم آرزو هایی می کند که چه بر
آورده شوند چه نشوند بی درنگ جای خود را به آرزوهای بعدی می دهند-آرزوهایی که بیشمارند و مدام او را در حسرت تحقق خودشان می سوزانند و می دوانند. حریص هرگز آرام نیست ، معمولا عاقل نیست و حتی در اوج ارزشمندترین موفقیت ها قادر نیست نداشته هایش را از نظر دور نگه دارد و با لمس واقعیت های عینی پیرامونش شاد باشد. حریص ظرفی است که کلمات پر و خالی در ارتباط با او معنایی ندارند چرا که تهی و سرشار بودنش حدو مرزی نمی شناسند. حریص یک تناقض زنده است ، یک پارادوکس دو پا. هم از حیث غرابت بی همتاست هم از حیث سادگی و پیش پا افتادگی...

۲ نظر:

ناشناس گفت...

جادوگری که روی درخت انجیر زندگی میکند
به لستر گفت: یه آرزو کن تا برآورده کنم
لستر هم با زرنگی آرزو کرد
دو تا آرزوی دیگر هم داشته باشد
بعد با هر کدام از این سه آرزو
سه آرزوی دیگر آرزو کرد
آرزوهایش شد نه آرزو با سه آرزوی قبلی
بعد با هر کدام از این دوازده آرزو
سه آرزوی دیگر خواست
که تعداد آرزوهایش رسید به ۴۶ یا ۵۲ یا...
به هر حال از هر آرزویش استفاده کرد
برای خواستن یه آرزوی دیگر
تا وقتی که تعداد آرزوهایش رسید به...
۵ میلیارد و هفت میلیون و ۱۸ هزار و ۳۴ آرزو
بعد آرزو هایش را پهن کرد روی زمین و شروع کرد به کف زدن و رقصیدن
جست و خیز کردن و آواز خواندن
و آرزو کردن برای داشتن آرزوهای بیشتر
بیشتر و بیشتر
در حالی که دیگران میخندیدند و گریه میکردند
عشق می ورزیدند و محبت میکردند
لستر وسط آرزوهایش نشست
آنها را روی هم ریخت تا شد مثل یک تپه طلا
و نشست به شمردنشان تا .......
پیر شد
و بعد یک شب او را پیدا کردند در حالی که مرده بود
و آرزوهایش دور و برش تلنبار شده بودند
آرزوهایش را شمردند
حتی یکی از آنها هم گم نشده بود
همشان نو بودند و برق میزدند
بفرمائید چند تا بردارید
به یاد لستر هم باشید
که در دنیای سیب ها و بوسه ها و کفش ها
همه آرزوهایش را با خواستن آرزوهای بیشتر حرام کرد !!!

علامت سوال گفت...

محشر بود